ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یکی از این افراد که فداکارانه و با دلسوزی از کشورمان دفاع کرد امیر سرلشکر شهید ابراهیم ثابت است که شاید بسیاری از ما این شیرمرد ارتشی را نشناسیم و یا کمتر بشناسیم.
#ارتش ماجرای شهادت یک تکاور ارتشی در مقابله با ضد انقلاب
۳۱ فروردین ماه سال ۱۳۶۵ روزی بود که شاید ابراهیم منتظرش بود. اما نه به این زودی. او در این روز مجددا برای بازدید از جاده منطقه عملیاتی غرب کشور عازم این منطقه شد. همان موقع یکی از افسرهای پست مهندسی برای گرفتن مرخصی تماس گرفته بود و اصرار داشت تا شهید ثابت موافقت کند. اما او قبول نکرد و گفت: پس از بازدید جاده موافقت خواهم کرد. آنها بالاخره راهی میشوند و پیچهای جاده را پشت سر میگذارند؛ به پیچ سوم که میرسند، متوجه میشوند سنگهای بزرگی وسط جاده گذاشته شده و ماشین نمیتواند عبور کند. میایستند و راننده و افسر پست مهندسی پیاده میشوند. ناگهان کوملهها با صورتی پوشیده به آنها نزدیک شده و میگویند تسلیم شوید. آن دو نفر تسلیم میشوند، اما شهید ثابت تسلیم نمیشود تا حرفی را که همیشه به زیردستانش میزد به پای عمل بکشاند: " نظامی کسی است که تن به اسارت ندهد.
پس از آن، دو طرف شروع به تیر اندازی میکنند. ماشین جیپ دیگر شبیه به آبکش شده بود. دیگر تیری در تفنگ نمانده بود، اما حاضر نشد دست از مبارزه بکشد و تسلیم شود. پیکرش را که آوردند، گلولههایی در سمت چپ شقیقه و در دست چپش نشسته بود و چانه اش بوسیله قنداق تفنگ، له شده بود.